کتابفروشیِ کوله‌پشتی؛ کاری فرهنگی اما بدون درآمد، بیمه و آینده!

پس چطور کتاب‌ها را می‌فروشید؟

به ادارات و مغازه‌ها و سوپرمارکت‌ها و پاساژها و گاهی وقت‌ها در پارک‌ها می‌روم.

کتاب‌ها را از کجا تهیه می‌کنید؟

معمولاً با چند کتابفروش و ناشر و مؤلف آشنایی مختصر دارم و کتاب‌ها را به صورت امانی در اختیارم قرار می‌دهند و بعد از فروش 30 تا 40 درصد قیمت پشت جلد را به من می‌دهند.

اغلب مشتری‌ها چه کتاب‌هایی را می‌خرند؟

کتاب‌های فال و طالع‌بینی، آشپزی و روان‌شناسی و مثبت‌اندیشی و کتاب‌های کودک و نوجوان و بعضی از کتاب‌های شعر کُردی شاعران ایلامی و کرمانشاهی و کردستانی.

مشتری کتاب‌هاتان چه کسانی هستند؟

زنان خانه‌دار و زنان و مردانی که به خواندن کتاب علاقه دارند و گاهی وقت‌ها هم بچه‌های و نوجوانان.

گاهی اوقات‌ هم دانشجویانی که کتاب‌های ارزان می‌خرند.

به نظر شما کتابفروشی کوله‌پشتی می‌تواند به توسعه فرهنگ کتابخوانی در جامعه کند؟

چرا که نه. کار من یک جور کار فرهنگی است. معرفی و فروش سیار کتاب به خواننده‌هایی که امکان دسترسی یا حوصله رفتن به کتابفروشی‌ها را ندارند، بر عهده من و امثال من است. کاری سخت و خسته‌کننده و کم‌درآمد. اما به نوعی در معرفی فرهنگ کتاب و کتابخوانی، کمک می‌کنم.

تاکنون با مقاومت و مخالفت کتابفروشان روبه‌رو شده‌اید؟

راستش بله. چند بار. اما هر کس کار خودش را انجام می‌دهد و روزی و رزق خدا فراوان است و همه به یک اندازه بر سر سفره روزی خدا نشسته‌ایم.

تاکنون از ادارات و نهادهای فرهنگی و متولی امر از شما حمایتی شده است؟

خیر، تاکنون هیچ حمایتی از من نشده است. حتی چند بار هم به ادارات فرهنگی مراجعه کردم، اما کسی از من و کتاب‌هایم استقبال نکرد و با سرخوردگی بیرون آمدم.

آیا همکاران دیگری هم دارید؟

بله. ما چند نفر دانشجو هستیم که دو نفرمان اهل همین استان و سه نفر دیگر از استان‌های همجوار به ایلام می‌آیند و در یکی از محله‌های حاشیه‌ای شهر ایلام خانه‌ای اجاره کرده‌ایم. البته الان دانشگاه تعطیل است و قبلاً در خوابگاه کتاب‌ها را با هم جاسازی می‌کردیم تا برای کسی مزاحمت نداشته باشیم و از طرفی مخالفتی هم نداشته باشد.

خانواده‌هایتان از کارتان خبر دارند؟

راستش نه. دوست ندارم که بر دغدغه‌ها و نگرانی‌هایشان اضافه کنم. چون وضعیت مالی خوبی نداریم و از طرفی هم دلم نمی‌خواهد بار مالی اضافی به خانواده‌ام تحمیل کنم.

واکنش همسایه‌ها چیست؟

اول خیال می‌کردند هر روز به دانشگاه می‌رویم. حالا که دانشگاه‌ها تعطیل شده، با تعجب و تردید به ما و ساکم نگاه می‌کنند و گاهی هم با شک به ساک‌هامان خیره می‌شوند. انگار همسایه‌ی قاچاقچی دارند!

این کار که خیلی جای نگرانی ندارد…

چرا

ندارد؟ برخوردهای توهین و تحقیرآمیز و مزاحمت‌ها و متلک‌ها و سر کار گذاشتن‌ها همه و همه نگران‌کننده است و آسیب‌های پنهان اجتماعی که امثال من و سایر دختران کتابفروش را تهدید می‌کند؛ آسیب‌هایی که نگفتنش بهتر است.

درست است. چه توقعی از ادارات فرهنگی و متولیان امر دارید؟

راستش از ادارات فرهنگی هیچ توقعی ندارم. چون آنها خودشان با تمام امکانات و گستردگی نیروی انسانی و اعتبارات و بودجه در کار خودشان مانده‌اند! اما اگر بشود ادارات کار و فرهنگ و ارشاد اسلامی و کتابخانه‌های عمومی، کار و تلاش ما را به عنوان یک شغل مورد تایید قرار دهند و ما را بیمه کنند، بهتر می‌توانیم در اشاعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی مفید واقع شویم.

خودتان اهل مطالعه هستید؟

بله. معمولاً هر وقت فرصت کنم حتماً کتاب می‌خوانم.

لابد از کتاب‌های داخل ساک همراهتان؟

بله. هم دانش و معلوماتم زیاد می‌شود و هم در معرفی محتوا و موضوع کتاب به مشتری بهتر می‌توانم عمل کنم. اما راستش را بخواهید خیلی وقت است که دل و دماغ کتاب خواندن ندارم. چند ماه است که از خانواده‌ام بی خبرم و دلم برای شان تنگ شده است.

آیا می‌دانید کارتان نوعی ترویج کتاب و کتابخوانی است؟

بله، اما چه فایده؟! بعضی‌ها خیال می‌کنند که بدبخت و بیچاره‌ام و با نگاه ترحم‌آمیز و از سر دلسوزی به من نگاه می‌کنند و کتاب می‌خرند. گاهی وقت‌ها هم می‌خواهند به من صدقه بدهند که دلم می‌خواهد بمیرم.

سخنی پایانی شما در این گفت وگو چیست؟

سخن و حرف که پایان ندارد! مثل همین زحمتی که من و امثال من می‌کشیم. دلم می‌خواهد همه مردم کتابخوان باشند و خریدن کتاب یک کار سطحی و شعاری نباشد. امیدورام کرونا از بین برود و همه، شغلِ کتابفروشی سیار را قبول کنند.

نظر شما !!