
یک سفر پرحاشیه، مشکل در کجاست؟
حواشی ماجرای سفر رییسی به مسکو، تمامی ندارد. یکطرف بر استقبال سرد و آدامسجویدن پوتین و فاصله زیاد او در آنسوی میز تکیه میکند و دیگری بر اینکه در سفر پوتین به تهران هم استقبال در همین حد واندازه بود و پوتیندر جواب سلام، رییسی علیکسلام گفته است و موضوع نمازخواندن هم که آنقدر مورد بحث و مجادله بوده که نیازی به شرح آن نیست.
وقت صرف کردن بر سر این موضوعات، بیحاصل است و راستش هیچکدام از استنادهای دو طرف فینفسه محل اعتنا نیست زیرا ریشه حاشیهدار شدن این سفر و تقلای مجدانه یک طرف برای اثبات ذلتبار بودن و دیگری برای غرورآمیز بودن در جاهایی دیگر است:
۱- انتخابات گذشته به دلایلی که تکرارش لازم نیست، با مشارکت اندک مردم روبرو شد وسلایق، چهرهها وایدههایی که هرکدام بخشهایی از مردم را نمایندگی میکردند، بیش از گذشته با ردصلاحیت و منع و مانند آن روبرو شدند بنابراین دولت کنونی از همان آغاز کار خود، نتوانست همدلی و همراهی طیف گسترده مردم را داشته باشد. یکی از مزایای مشارکت حداکثری، همیننگاه مشفقانه و خطاپوش مردم است بنابراین وقتی مردم حس کنند، حضورشان جدی گرفته نمیشود، با نگاهی نقادانه و وسواسگونه تر مسایل را ارزیابی میکنند و به آن واکنش نشان میدهند.
۲- دولتها در ایران، دیری است که نتوانستهاند مردم را قانع کنند که در رویکردها وسیاستهای خود، منافع مردم و کشور را بر سایر امور ترجیح میدهند واعتماد عمومی از اینحیث به شدت کاهش یافته است. امری که این مساله را تشدید کرده نیز آن است که اصولا دولتها، علیرغم شعارها، اعتنایی به تنویر افکار عمومی ندارند و نیازی نمیبینند که مردم را در جریان تصمیمها و اهداف مدنظر قرار دهند در نتیجه بیشتر تصمیمها در اتاقهای دربسته و با برچسب «امنیتی» از نورافکن افکار عمومی دور نگاه داشته میشود. مساله افزایش قیمت بنزین، بورس وبرنامه ۲۵ساله همکاری ایران و چین و این اواخر قرارداد۲۰ ساله ایران وروسیه از دولت قبل تا دولت کنونی از جمله این مواردند که در همه آنها گویی دولتها اصولا قادر به برقراری رابطه منطقی میان دلیل برآمدن خود با اراده مردم نیستند در نتیجه نیازی هم به اقناع آنها نمیبینند. نتیجه آن است که هیچ تصویر روشنی از مواردی که گفته شده وجود ندارد وهمین ابهام با پسزمینه تردید، نگرانی و بیاعتمادی منجر به گمانهزنی وحساسیت افکار عمومی در فضای مجازی میشود.
مقصر این وضعیت نه « دشمنان» ونه فضای مجازی یا مخالفان دولتها که «درنظر نگرفتن مردم»، نامحرم دانستن آنان و جستجوی مشروعیت و تضمین استمرار در جایی به جز پایگاه اجتماعی مردمی است.
۳- سخن را با رجوع به تاریخ وسفر احمد قوام، نخستوزیر ایران به شوروی به پایان میبرم. برای جلوگیری از اطاله کلام به خوانندگان توصیه میکنم، برای درک اوضاع درهمریخته ایرانی که با خطر جدی تجزیه مواجه بود، کتاب قوامالسلطنه باقر عاقلی و خاطرات قوامالسلطنه( غلامحسین میرزاصالح) را بخوانند تا بدانند قوام در شرایطی به شوروی سفر کرد که همگان میدانستند، کمونیستها امتیاز نفت شمال را میخواهند و نه تنها خیال تخلیه ایران را ندارند که به تجزیه آن فکر میکنند. خوانندگان اینکتابها خواهند دید که هیات ایرانی در هواپیما چگونه مستاصل وناامید از نتایج، دچار فروپاشی عصبی شدند و گریهکردند و قوام حتی به مهاجرت به اروپا هم فکر کرد. استالین در اولین ملاقات چطور در کمال وقاحت هیچ قولی برای تخلیه نیروها نداد وچگونه با تحکم سخن گفت واز همه بدتر چگونه روسها، عملا نخستوزیر ایران را ۱۹ روز گروگان گرفتند تا به آنچه میخواهند برسند.
قوام بالاخره وبه ظاهر بدون نتیجه از آن سفر برگشت اما با زیرکی و برنامهای حساب شده وصرفا با دیپلماسی، شوروی را وادار به خروج کرد و خطر تجزیه را برطرف کرد. در آن دوره، هیچکس در داخل به تحقیر هیات ایرانی یا موشکافی پروتوکلها یا انگ وطنفروشی از یکسو یا اثبات دیسپلین قوام یا جواب سلام استالین و نظایر آن فکر نمیکرد زیرا جنگ ومصایبش نوعی همبستگی اجتماعی وسیاسی بین ملت و حاکمیت ایجاد کرده بود، اهداف وخطوط کلی مطلوب دولت وملت مشخص بودند، نگاه به امکانات و توانایی و خواستهها منطقی بود و در نهایت آحاد ملت زیر چکمه اشغالگر میدانستند که چه میخواهند و چه کسانی با چه سوابقی را به مسکو فرستادهاند در نتیجه نتایج مثبت آن را هم -بدون شلیک یک گلوله – کمی بعد دیدند.
بنابراین مساله نه آدامسجویدن پوتین است و نه نماز رییسی، مساله چیزهایی است که گفتم.